فقط خودمان

ساخت وبلاگ

ما،

برای ادامه دادن،

هیچکسی را نداریم ...

جز خودمان.

(چارلز بوکوفسکی)

و در نهایت، همه ی ما، روزی به این حقیقت میرسیم که نمیتوانیم به هیچ کسی جز خودمان تکیه کنیم.

شاید غم انگیز باشد، ولی در انتها، همه، یک روز، با تمام وجود، این واقعیت را درک میکنند.

- لحظات سختی بود. خیلی سخت. نمیخواستم فکر کنم که از خودخواهی نشات میگرفت (شاید هم بود، حداقل کمی) ولی ادامه ی آن هم ممکن نبود.

- سرم درد میکند. خیلی.

- فقط گفتم ... و گفتم. صادقانه، هر چه را که باید.

- و این 00:00 بود که خیلی معنی داشت.

- و اینکه:

اگر برای ابد،

هوای دیدن تو

نیفتد از سر من

چه کنم؟

- درد داشت، انگار خنجری بود که در سینه ام فرو رفت. کاوید و کاوید و درید و پاره کرد.

+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:50 توسط رسا  | 

قلزم...
ما را در سایت قلزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rxbartolutti بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 12:42