....گوش کنوزش ظلمت را میشنوی؟من غریبانه به این خوشبختی مینگرممن به نومیدی خود معتادمگوش کنوزش ظلمت را میشنوی؟در شب اکنون چیزی میگذردماه سرخست و مشوشو بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن استابرها، همچون انبوه عزادارانلحظهی باریدن را گویی منتظرندلحظهایو پس از آن، هیچ....(فروغ فرخزاد) + نوشته شده در چهارشنبه پنجم مهر ۱۴۰۲ ساعت 9:45 توسط رسا | بخوانید, ...ادامه مطلب